از اون بالا کفتر میاد... یه دونه دختر خاله میاد
سلام سلام عزیز دلم. خوبی پسر گلم؟ چند روز بود که خیلی دل مامان درد میکرد. همه نگران شده بودن. برات نذر کرده بودن که صحیح و سالم باشی. با بابایی رفتیم پیش خانم دکتر مسچی. سونو کرد گفت خوب و سالمی خدا رو شکر. فقط من کم اب خورده بودم کیسه ابت ابش کم بود. خیلی مواظب خودت باش عزیزکم. راستی وزنت هم ٧٣٨ گرم شده بود تو ٢٤ هفته . تو هفته ٢٢ بارداری هم ٤٠٠ گرم بودی. ضربان قلبت رو یادته عزیزم؟ هفته ١٢ رفتیم بیمارستان صارم ١٧٨بود ضربان اون قلب پاک و معصومت.اون موقع همه میگفتن دختری. میبینی به گل پسر من میگن دختر...قربون اون قد و بالات برم که مثل فرشته هایی.
دل مامان هم چند روزه خیلی درد میکنه. دعا کن زودتر خوب شه که دیگه طاقتم رفته گلم.
راستی گلم از دختر خالت چه خبر؟ ماه رمضاون که رفته بودیم خونه عمو حسن اینا افطاری اونجا خاله و شوهرش به همه گفتن که اونا هم نی نی دارن. نگفتن چیه. اما بعدا فهمیدیم که دختر خاله هستش. بنده خدا مامان اکرم. دو تا بچه کوچولو هم سن و باید با هم نگه داره وقتی ما سر کاریم. ولی خوبه که هر دو همبازی دارید. حسابی شیطونی میکنید با هم و اتیش میسوزونید. خدا به داد خاله نسترن و دایی مهدی برسه که موقع امتحانات اونا به دنیا میاید. نیموده کلی همبازی داری. دختر خاله نرگس، ستایش، کیانا و ... همه منتظر اومدنتن خوشگلم.
قربونت برم خیلی مواظب خودت باش. خیلی دلم میخواد زودتر بیای پیش ما اما تو عجله نکن. حسابی به خودت برس و مواظب خودت باش. الانم تا دیدی دارم برات تاپیک میزنم هی تکون میخوری قند عسلم. از الان شیطون شدیا...